یادداشتی از وحید حاجسعیدی فعال رسانه در تارنمای تحلیلی- خبری ورزش کیو؛ دنیا و رویاهای کودکان مهاجر با آرزوها و دنیای سایر بچههای این کره خاکی متفاوت است؛ آن هم زمانی که جنگ و خونریزی و بمبگذاری آنها را مجبور به ترک خانه و کاشانه میکند.
روزی که همۀ سرنوشت و رویاهایشان در یک کیفدستی یا کولهپشتی خلاصه میشود؛ دوستان، خاطرات گذشته و تمام دیروز را فراموش میکنند و فردا را باید در سرزمینی غریب جستجو کنند.
شب از نیمه گذشته است ولی از ذوق خوابش نمیبرد. لباس تکواندو را از تن خارج نکرده و با همان لباس در رختخواب دراز کشیده و به رویاهایش فکر میکند. دستش را زیر سرش گذاشته و از زیر پشه بند به ستارههایی که مسیر فرداها را نشان میدهند، خیره شده است.
یاد آن روز شوم و بمبگذاری در مدرسه میافتد. یاد همکلاسیها و هم مدرسهایهایی که الان در آسمان کنار همان ستارهها هستند! از پدر قول گرفته اگر هزینه وسایل و ثبتنام باشگاه را خودش فراهم کند، او را در باشگاه تکواندو ثبتنام کند!
دنیا و رویاهای کودکان مهاجر با آرزوها و دنیای سایر بچههای این کره خاکی متفاوت است؛ آن هم زمانی که جنگ و خونریزی و بمبگذاری آنها را مجبور به ترک خانه و کاشانه میکند.
روزی که همۀ سرنوشت و رویاهایشان در یک کیفدستی یا کولهپشتی خلاصه میشود؛ دوستان، خاطرات گذشته و تمام دیروز را فراموش میکنند و فردا را باید در سرزمینی غریب جستجو کنند.
تصویر زخمها و رنجهای ناسور این روزهای افغانستان در پی خروج نیروهای آمریکایی و واشنگتن پس از ۲۰ سال اشغال، همراه است با بیجا شدگی، مهاجرت، نومیدی، گرسنگی و رنج پدران و مادرانی که جنگ و مهاجرت را در سرزمینشان پایانی نیست.
هر چند مهاجرت از افغانستان تنها به این روزها ختم نمیشود و سالهاست مردم این دیار لفظ مهاجرت را با آه و نفرین مسببانش هجی میکنند.
در چنین اوضاعی برخی از بیم نان و جان، کودکانشان را میفروشند و دخترکان و پسرکان بیگناه و معصوم، در ازای مبلغی ناچیز که شاید بتواند به زنده ماندن دیگر اعضای خانواده کمک کند، قربانی سرنوشتی میشوند که بیگانگان غربی-آمریکایی برایشان ترسیم کردهاند.
عدهای نیز زندگی در جهنم جدید را بر نمیتابند و تسلیم روزگار شده و قصد مهاجرت میکنند. با این حال جنگ و خونریزی و مهاجرت مانع رویاپردازی کودکان نمیشود و به تعبیری رویاها و آرزوهای کودکانه تناسبی با زمان و مکان ندارند.
اما در چنین شرایطی رویای ورزشکار شدن و کسب مدال و قهرمانی و … بیشتر به یک شوخی مانند است چه رسد به اینکه کسی واقعاً بتواند به آنها فکر کند آن هم در مهاجرت!
هرچند میوهچینی و دستیابی به آرزوهای کودکانه در باغ مهاجرت چندان آسان نیست با این وجود هستند کودکان مهاجری که به آرزوهای سرزمین مادری خود در دیاری غریب دست یافتهاند و با «تصمیمات مردانه» به «آرزوهای کودکانه» خود جامه عمل پوشاندند.
ورزش با طعم کار و تلاش
باسط یکی از این کودکان مهاجر است که امروز همراه خانواده خود در یکی از شهرهای خراسان سکنی گزیده است و به خودش قول داده پرچم کشورش را در آوردگاههای ورزشی بالا ببرد.
او عاشق تکواندو است و با وجود اینکه هیچ مربی نداشته بسیاری از حرکات تکواندو را آموخته است. پدر کارگری میکند و او نیز همراه دوستش حنیف در اطراف خانه دستفروشی میکند و کمک خرج خانواده است. دستهای زمخت و چهره آفتاب سوختهاش حاکی از آن است که با کار بیگانه نیست و در سرزمین مادری نیز برای معاش تلاش میکرده است.
باسط لباسهای تکواندواش را بر تن کرده و دستهای خواهرش را محکم گرفته است و همراه مادر استوار به سمت باشگاه ورزشی قدم بر میدارد. در راه حنیف میبیند و به او لبخند میزند.
نزدیک باشگاه صدای مربی که در حال فرمان دادن به ورزشکاران است شنیده میشود. قلب باسط تند میزند. مربی باسط را میپذیرد و حتی را شهریه را هم به شرط خواندن درس و کمک به خانواده، نیم بها محاسبه میکند.
قهرمانی با طعم مهاجرت
کیمیا یوسفی از دیگر ورزشکاران افغانستانی است که ورزش را از کودکی در ایران آغاز کرده است و به مراتب بالای ورزشی دست یافته است. جایگاهی که خودش معتقد شاید اگر در افغانستان بود، شاید بدان دست نمییافت.
پدر و مادرش قبل از ازدواجشان با توجه به شرایط سختی که در افغانستان داشتند، مجبور به مهاجرت شدند و به ایران آمدند. آنها در ایران ماندگار شدند و با هم ازدواج کردند. حاصل ازدواجشان چهار فرزند بود. یک دختر هستم و سه پسر. با توجه به شرایط حاکم بر افغانستان آنان هنوز در ایران ساکنند .
کیمیا در مشهد به دنیا آمده و دوومیدانی را در همین شهر شروع کرده است. یک خانم پیشکسوت که مهاجر هم بود برای دختران مهاجر در مشهد دوره استعدادیابی برگزار کرد و او نیز شرکت کرد و از همان جا به ورزش دو و میدانی علاقهمند شد.
او اکنون ۲۴ سال دارد و عاشق دو و میدانی و دوهای سرعت است. ماده تخصصیاش دوی ۱۰۰ متر است و عضو تیم ملی دو و میدانی افغانستان و رکورددار دوهای سرعت کشورشان است. در دو دوره المپیک شرکت کرده و در بازیهای توکیو هم پرچمدار کشورش بوده است.
پرشهای بلند فاطمه اسحاقی از روی حصار جنگ و تبعیض و فقر
فاطمه اسحاقی دیگر دختر ورزشکار افغانستانی است که در کنار ورزش با جنگ و فقر و تبعیض میجنگد. دیدن پدری که ۳۰ سال است به دلیل معلولیت ناشی از تصادف، در گوشهای از خانه روی زمین درازکش است، بهتنهایی میتواند انگیزه فاطمه را برای پرشهای بلندتر افزایش دهد تا اندکی از اندوه پدر بکاهد و لحظاتی لبخند رضایت بر لبانش بنشاند.
در حقیقت تصویر تکراری پدر روی تخت، در کنار ۱۰ ساعت کار از ۶ سالگی مانع پرشهای بلند فاطمه اسحاقی ۱۵ساله برای کسب مدال در رشته دوومیدانی نشده است.
فاطمه یکی از مهاجران جنگ پایانناپذیر داخلی افغانستان به ایران است. فاطمه در دومین دوره لیگ دوومیدانی پرشین ویژه دختران که با حضور ۱۸۰ بازیکن دختر در ورزشگاه شهید کشوری برگزار شد در دوی ۶۰ متر رده سنی اول مدال برنز را کسب کرده بود.
در مسابقات انتخابی دوومیدانی دختران سراسر کشور هم حضور داشته و اخیراً هم به عنوان یکی از دختران صاحب رکورد در مسابقات انتخابی دختران در تهران انتخاب شد. او میگوید هنگام مسابقه بهسختیهایی که کشیدهام فکر میکنم. تلاش میکنم که رمق در پاهایم باقی بماند تا بتوانم بلند و بهتر بپرم و رکورد بزنم.
ووشوی مشترک مهاجران با ورزشکاران ایرانی
دستاندرکاران مسابقات جهانی ساعت شان را با جنگهای داخلی افغانستان کوک نمیکنند و مهاجران افغانستانی نیز جنگ و خونریزی و مهاجرت را مانعی برای ورزش نمیبینند. در چنین شرایطی آنها برای کسب آمادگی با ورزشکاران ایرانی تمرین میکنند و برگزاری مسابقات شناسایی استعدادهای جدید و تقویت تیمهای منتخب مهاجرین برای حضور در رقابتهای بیرون مرزی و داخل ایران مسیری هموار برای شرکت در رقابتهای جهانی است.
کمیته ووشو پناهندگان در ایران از زمان ایجاد در سال ۱۳۹۴ زیر مجموعه فدراسیون ووشو جمهوری اسلامی ایران توانسته ۱۳۵۰ ووشوکار مهاجر را ثبت فدراسیون ووشو ایران نماید، که از میان این تعداد، ۱۱ مربی و داور خانم و ۳۳ مربی و داور آقا تحویل جامعه مهاجرین داده شده است.
به گفته مسئول کمیته ووشو پناهندگان در ایران، در حال حاضر بین ۳۵۰۰ الی ۴۵۰۰ ووشوکار مهاجر در سراسر ایران مشغول فعالیتهای ورزشی هستند که دو سوم آنها را جوانان و نوجوانان تشکیل میدهند.
جامعه ورزشی ۳۰۰ هزار نفری افغانستانیها
ورزشکاران افغانستانی که در ایران و در کنار ورزشکاران ایرانی تمرین کردند و به مسابقات جهانی و المپیک راه پیدا کردند کم نیستند.
هدایت روحالله نیکپا قهرمان مدال آور المپیکی افغانستان در رشته تکواندو با عنوان این مطلب میگوید: طبق اعلام مرکز آمار ایران حدود ۳میلیون نفر مهاجر افغانی در ایران زندگی میکنند. هدایت از جمعیت ۳۰۰هزار نفری جامعه ورزشکاران افغان خبر میدهد و میگوید: « ما در رشتههای بسیاری ورزشکار داریم. برای هر رشته هم کمیتهای تشکیل دادهایم و یکی از مربیان با سابقه آن رشته از طریق انتخابات مسئول آن رشته شده است».
افغانها به رشتههای رزمی علاقه فراوانی دارند. رئیس شورای عالی ورزش مهاجرین افغانستانی مقیم ایران میافزاید: شورای ورزشی ۵۸ رشته را که افغانها در آن فعال هستند و ورزشکاران نخبه پرورش دادهاند را شناسایی و ثبت کرده است.
همایون رضایی یکی از مربیان تکواندو نیز معتقد است: با توجه به این که ایران قطب تکواندو جهان است و مرکز جهانی تکواندو نیز در ایران مستقر است، من فکر میکنم مهاجران افغان که در ایران بزرگ شدهاند اگر به مقامی هم برسند، هم برای ما و هم برای ایران یک افتخار است.
ثبتنام در باشگاه ورزشی آسانتر از ثبتنام در مدرسه
احمدی یکی از مربیان باشگاههای ورزشی حاشیه شهر مشهد میگوید: این روزها که به دلیل برخی ناهماهنگیها ثبتنام کودکان افغانستانی در مدارس ایرانی به ویژه آنهایی که به تازگی وارد ایران شدهاند، با مشکلاتی مواجه شده است، اما ثبتنام کودکان مهاجر در باشگاهها و کلاسهای ورزشی به راحتی انجام میشود. آنها با انگیزه در کنار ایرانیها ورزش میکنند و علاوه بر کار و درس، ورزش را هم با جدیت دنبال میکنند و تعدادی از آنها همه ساله در مسابقات مختلف به مقامهای متعددی نائل میآیند.
مهاجرت مانعی برای ورزش نیست
جنگ چندین ساله در افغانستان، باعث شده است که شمار زیادی از شهروندان این کشور برای زنده ماندن، به کشورهای دیگر، به ویژه ایران مهاجرت کنند. بیتردید مهاجرت محدودیتهایی را به ویژه برای کودکان و نوجوان به همراه دارد و شاید این محدودیتها در اموری غیر ضروری بیشتر به چشم بیایند.
ولی امروز شاهد هستیم کودکان مهاجری زیادی در عرصههای ورزشی مشغول به فعالیتاند. وجود چند صدهزار ورزشکار مهاجر در کشور که برخی از آنها به مدارج بالای جهانی دست یافته حجت گفتار فوق است.
امروز «باسط»ها و «کیمیا»ها و «فاطمه»ها رویاهای گمشدهشان را در ورزشگاهها و در کنار کودکان ایرانی میجویند تا در سرزمینی که چندان از سرزمین مادریشان دور نیست، آنها را بیابند و جامه عمل بپوشانند.